تبادل نظر با دزدی که می گوید هر چه زودتر مرا اعدام کنید ، سرقتی که رنگ خون گرفت!

به گزارش مجله اینمن، پسرجوان در صحنه سرقت پراید دست به قتلی زد که خودش از آن بی خبر بود.

تبادل نظر با دزدی که می گوید هر چه زودتر مرا اعدام کنید ، سرقتی که رنگ خون گرفت!

به گزارش، او وقتی خودروی روشن را رها شده دید پشت فرمان نشست و با بی اعتنایی به آویزان شدن صاحب پراید با سرعت ویراژ داد و فاجعه به بار آورد.

جوان شیشه ای وقتی فهمید قاتل است قصاص خود را تنها راه رهایی از عذاب وجدان دانست.

ظهر 25 تیر سال جاری مرد جوانی که با پرایدش در منطقه محمدشهر کرج مسافرکشی می کرد جلوی یک کیوسک روزنامه فروشی توقف کرد و در حالی که خودرواش روشن بود پیاده شد و برای خرید به سمت دکه روزنامه فروشی رفت که ناگهان مرد جوانی خودش را به پشت فرمان پراید رساند.

صاحب خودرو با دیدن این صحنه شوکه شد و تنها کاری که توانست انجام دهد این بود که جلوی خودرواش بایستد و مانع سارقیده شدن آن گردد، اما سارق جوان که خودرو را به حرکت درآورده بود با تغییر راستا توانست از صاحب خودرو عبور کند. صاحب خودرو در این مرحله با توجه به این که شیشه خودرو پایین بود خودش را به در پراید آویزان کرد و سارق جوان به راستاش ادامه داد تا این که پس از لحظاتی خودرو با جدول کنار خیابان تصادف کرد و صاحب خودرو روی زمین افتاد و سارق جوان توانست فرار کند و پراید را به سرقت ببرد.

اهالی محل به یاری صاحب پراید رفتند، اما او به سختی نفس می کشید، دقایقی بعد امدادگران اورژانس در تماس مردمی به محل رسیدند و همزمان با انتقال او به بیمارستان تیمی از ماموران پلیس برای دستگیری سارق پراید وارد عمل شدند.

تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا این که پراید سرقتی جلوی یک پارکینگ منزل مسکونی در حالی که سوئیچ روی آن بود رها شده کشف شد. این درحالی بود که از بیمارستان به پلیس گزارش شد صاحب پراید به علت خون ریزی داخلی روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شده است.

همین کافی بود تا با جنایی شدن این پرونده سرقت، تیمی از ماموران دایره جنایی پلیس آگاهی کرج برای رازگشایی وارد عمل شوند.

کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات به محل سرقت رفتند و با آنالیز دوربین های مداربسته توانستند سارق جوان را که یکی از سارقان سابقه دار است، شناسایی نمایند و برای دستگیری وی به خانه برادرش که بیماری روانی داشت رفتند و منتظر ماندند تا این که اسد برای دیدن برادرش پا به خانه گذاشت و از سوی ماموران دستگیر شد.

اسد شوکه شده بود، چون خودروی سرقتی را در کنار خیابان رها نموده و هیچ سرقتی انجام نداده بود و نمی دانست چه اتفاقی برای صاحب پراید افتاده است تا این که در پلیس آگاهی کرج شنید که صاحب خودرو در ماجرای تعقیب و گریز کشته شده است.

اسد 35 ساله که یک سابقه سرقت دارد از این که یک نفر را به قتل رسانده است هنوز در شوک به سر می برد و باور نمی نماید، او می خواهد هر چه زودتر حکم قصاص صادرگردد تا از این عذاب وجدان رهایی یابد.

پسر جوان که مادرش را همه زندگی اش می داند ادعا می نماید یک لحظه برای فرار از فشار مالی و مسائل به سمت مواد رفتم و نمی دانم چرا خودروی مرد جوان را به سرقت بردم.

سابقه داری؟

بله، به خاطر سرقت سه سال زندان بودم.

اعتیاد داری؟

حدود دو سال بود که مواد مصرف نمی کردم، اما یک لغزش کوچک باعث شد تا در برابر اتهام قتل قرار گیرم.

چند سال اعتیاد داشتی؟

سال 91 بود که دو سال از فوت پدرم می گذشت و خیلی افسرده بودم تا این که یک روز به دنبال یکی از دوستانم رفتم و گفت همسرش به سفر رفته است در راستا بودیم که یک خانم را که از قبل می شناخت سوار خودرو کرد آن ها درباره فندک و یک سری اسم های عجیب حرف می زدند تا این که به خانه رسیدیم، دوستم و دختر جوان با هم آغاز به کشیدن مواد کردند که به آن ها گفتم چه کار می کنید که دوستم به من تعارف زد و من هم کشیدم.

چرا پذیرفتی؟

نمی دانستم مواد مخدر است بعد از آن وقتی فهمیدم با دوستم درگیر شدم که ادعا کرد اعتیاد ندارد من باور کردم ابتدا ماهی یک بار بعد یک بار در هفته و کم کم هر روز آن را مصرف کردم تا این که دیدم معتاد شده ام.

خانواده ات خبر داشتند؟

نه، حتی وقتی مادرم از چشمانم می فهمید که خلاف کردم به اتاق می رفتم و خودم را لعنت می کردم که چرا این کار را کردم، حتی شاید باور نکنید، چون خجالت می کشیدم مصرف کنم به همین دلیل به تنهایی این کار را می کردم و کنترلش را از دست داده بودم.

چرا بعد از دو سال دوباره سراغ مواد مخدر رفتی؟

خسته شده بودم، مسائل مالی افکارم را دگرگون نموده بود و تصمیم گرفتم یک بار دیگر شیشه بکشم تا فاز دیگری بگیرم و آرام شوم، اما بدتر شد.

چه فازی گرفتی؟

فاز که بهانه است، فکر می کنید ذهنتان باز شده است و برای مسائل راه چاره پیدا می کنید، اما وقتی کشیدم، چون لغزش پیدا نموده بودم عذاب وجدان داشتم به همین دلیل از خانه خارج شدم تا مادرم مرا نبیند.

مسائل مالی؟

زمانی برای خودم شغلی داشتم، اما وقتی به زندان رفتم از کار بیکار شدم و بعد از آزادی برای تامین هزینه ها کارگری کردم، اما حقم را خوردند و پول نمی دادند و مسائل هر روز بیشتر می شد، هزینه برادرم که بیماری روانی دارد و فرزندش را باید می پرداختم، صاحبخانه گفته بود که باید از آن جا بلند شویم، اما پول نداشتیم که خانه جدیدی بگیریم، باور کنید با پنج میلیون تومان یک اتاق کوچک می دادند که من و مادرم نمی توانستیم داخل آن اتاق بخوابیم، اما باز حاضر بودم این کار را بکنم و همه این کار ها و بی پولی روی من فشار آورد که دوباره به سراغ مواد بروم.

برادران دیگرت یاری نکردند؟

مغرور بودم و شاید به کسی یاری می کردم، اما از کسی یاری نمی گرفتم و برادرم و همه مردم، درگیری های زندگی خودشان را دارند.

به خاطر پول آدم کشتی؟

نه، 100 میلیارد هم بدهند حاضر نیستم خون از بینی کسی بریزد.

پس روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

وقتی شیشه کشیدم، ناراحت بودم و، چون نمی خواستم مادرم متوجه گردد از خانه خارج شدم و به سمت کیوسک روزنامه فروشی رفتم تا سیگار بخرم آن جا دیدم خودروی پراید روشن است و صاحبش نزدیک او نیست که در یک لحظه و بدون این که نیتی برای سرقت داشته باشم پشت فرمان پراید نشستم و آغاز به حرکت کردم در این لحظه صاحب خودرو جلوی ماشین ایستاد، نمی خواستم او را زیر کنم که ای کاش با او تصادف می کردم و الان زنده بود. راستا را که تغییر دادم، صاحب خودرو با توجه به این که شیشه پراید پایین بود به در آویزان شد و تاکید داشت تا خودرو را نگه دارم.

چرا توقف نکردی؟

می ترسیدم توقف کنم و مرا به باد کتک بگیرد و دوباره به زندان برگردم.

صحنه قتل چطور رقم خورد؟

من تا وقتی که دستگیر نشده بودم نمی دانستم صاحب خودرو فوت نموده است، وقتی صاحب خودرو به در آویزان بود یک لحظه سرعت را کم کردم که احساس امنیت و در را رها کند، من خودم بودم وقتی سرعت کم شده بود آن را رها می کردم، اما صاحب خودرو وقتی سرعت کم شد فرمان را گرفت و خودرو به سمت جدول کنار خیابان رفت که جلوی آن به جدول برخورد کرد و در یک لحظه که خودرو متوقف شده بود وی در را رها کرد و من دوباره به راستا ادامه دادم.

از روی صاحب خودرو رد شدی؟

نه، من چیزی احساس نکردم و فکر می کردم روی چمن ها افتاده است.

کجا فرار کردی؟

3 کیلومتر جلوتر خودرو را روی پل یک پارکینگ خانه پارک کردم و سوئیچ را روی آن گذاشتم و به خانه رفتم و حتی خودرو را روی پل پارکینگ گذاشتم که اهالی ساختمان در تماس با پلیس متوجه رها کردن خودروی سرقتی شوند.

می دانستی صاحب خودرو فوت نموده است؟

نه، اصلا فکر نمی کردم پلیس به دنبالم باشد، چون خودرو را رها نموده بودم و چیزی از آن سرقت ننموده بودم.

چطور دستگیر شدی؟

ابتدا شنیدم که برادرم دستگیر شده است و بعد آزادش کردند و وقتی به خانه برادرم رفتم دیدم پلیس داخل خانه است.

هنوز نمی دانستی چه اتفاقی افتاده است؟

نه، حتی فکر نمی کردم به خاطر سرقت دستگیر شدم تا این که به پلیس آگاهی کرج رفتم و آن جا شنیدم که صاحب خودرو فوت نموده است.

چه حسی داشتی؟

هنوز باور ندارم که مرد بی گناه فوت نموده باشد.

عذاب وجدان داری؟

عذاب وجدان! من تاحالا یک مورچه هم نکشتم، عذاب وجدان زیادی دارم کسی را کشته ام که همه زندگی اش یک پراید بود وبا آن کار می کرد و شاید از من بدبخت تر بود.

فکر می کنی بخشیده می شوی؟

نمی دانم، ولی می خواهم هر چه زودتر حکم را صادر نمایند و اعدام شوم.

چرا؟

عذاب وجدان دارم، جان یک نفر بی گناه را گرفتم، چطور به جامعه بازگردم.

تو قصد کشتن نداشتی؟

نه، سارقی کار بدی است، اما من بدترین کار جهان را انجام دادم. چشمانم را که می بندم آن صحنه جلوی ذهنم می آید.

اگر اعدام شوی مادرت تنها می گردد؟

درست است، من هم یک مادر را عزادار کردم، مادر من هم عزادار من می گردد.

هدف داشتی؟

همواره دوست داشتم برای مادرم کار های بزرگ انجام دهم و او را به مکه بفرستم، اما ناخواسته و به خاطر مسائل او را سرافکنده کردم.

به نظرت کسی در شرایط مالی تو باشد باید سارقی کند؟

شرایط بدتر از من هم وجود دارد، اما حاضرم در یک اتاق که اندازه سرویس بهداشتی است با مادرم زندگی کنم و نان خشک بخورم، اما دیگر سارقی نکنم.

چرا؟

پول حرام برکت ندارد و زندگی را هر روز بدتر می نماید.

حرف آخر؟

کاری که من کردم، قابل جبران نیست، عزیز یک خانواده را گرفتم، اهل شعار دادن نیستم، ولی باور کنید دیگر خسته شدم، اعدامم کنید.

بنا بر این گزارش، این جوان برای تحقیقات بیشتر دراختیار ماموران پلیس آگاهی کرج نهاده شد.

منبع:خراسان

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 12 شهریور 1398 بروزرسانی: 5 مهر 1399 گردآورنده: inman.ir شناسه مطلب: 255

به "تبادل نظر با دزدی که می گوید هر چه زودتر مرا اعدام کنید ، سرقتی که رنگ خون گرفت!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تبادل نظر با دزدی که می گوید هر چه زودتر مرا اعدام کنید ، سرقتی که رنگ خون گرفت!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید