احسان حدادی: طلای المپیک حق من است این راهمه می دانند!
به گزارش مجله اینمن، روزنامه ایران - حامد جیرودی: زمین خوردن و دوباره بلند شدن. این حکایت سال های پرفراز و نشیب یکی از مردان تاریخ ساز ورزش ایران است؛ ورزشکاری به نام احسان حدادی که ویترین افتخاراتش پر است از انواع مدال ها و قهرمانی ها در مسابقات مختلف پرتاب دیسک؛ طلای مسابقات قهرمانی آسیا و رکورددار این مسابقات، کسب 4 مدال طلای بازی های آسیایی در 4 دوره متوالی، قهرمانی در جام جهانی و دایموند لیگ و همچنین نایب قهرمانی المپیک 2012 لندن که تاکنون هیچ دوومیدانی کاری در تاریخ ایران به آن دست نیافته. با این حال روزها و ماه هایی هم بوده که احسان از روزهای اوج فاصله گرفته و افت کرده اما این باعث نشده که ناامید شود.
حدادی که حالا با همراهی حسین توکلی، قهرمان وزنه برداری سابق دنیا و المپیک 2000 سیدنی به روزهای خوب خود برگشته، از رسیدن به پیروزیت و قهرمانی سیراب نشده و به مدال طلای المپیک 2020 توکیو فکر می کند. در گفت وگویی که خبرنگار ایران با حدادی داشته، او درباره شرایطش در سال های گذشته، حواشی و البته علایقش صحبت کرده است.
برای شروع گفت وگو می خواهم از موضوعی صحبت کنی که چند وقت پیش رخ داد. پس از فوت بهرام شفیع ویدئویی از او در صفحه شخصی ات منتشر کردی که در حال تعریف و تمجید از تو بود. هدفت از انتشار آن ویدئو، برجسته کردن خودت بود یا قدردانی از آن مرحوم؟
اول از همه خدا آقای شفیع را رحمت کند. ایشان یکی از شناسنامه های ورزش ایران بود که همه او را می شناختند. بالای 30 سال برنامه های تلویزیونی را اجرا کرد و جزو مجریان پیروز صدا و سیما بود. خیلی از ورزشکاران هم از ایشان خاطره دارند. بالاخره ما در هر مسابقه ای که شرکت کردیم، ایشان درباره آن صحبت و مسابقات را تجزیه و تحلیل کرد. من در این 20 سالی که در ورزش بوده ام، ندیدم که ایشان انتقادی از ورزشکاران کند. از مدیران ورزشی انتقاد می شد ولی اینکه یک ورزشکار ببازد، بخواهد او را تخریب کند، هیچ وقت چنین چیزی ندیدم.
مگر از یک ورزشکار انتقاد بشود، بد است؟
نه من نمی خواهم بگویم که اگر از یک ورزشکار انتقاد شود، بد است اما انتقاد باید سازنده باشد. وقتی ورزشکار به میدان می رود و نتیجه نمی گیرد، همه باید در کنار ورزشکار باشند نه اینکه مقابل او قرار بگیرند. مگر ورزشکار خودش دوست ندارد که مدال بگیرد؟! برخی مواقع هم می گویند که فلان ورزشکار کم کاری کرده اما بدترین لحظه برای یک قهرمان، زمانی است که نتیجه نمی گیرد. من چند بار این حس را تجربه کرده ام، در دو المپیک ریو و پکن. یعنی آدم دوست دارد همان لحظه بمیرد و از این دنیا برود! واقعاً من به شخصه این طور بودم و فکر می کردم که دنیا باید برایم تمام شود ولی برخی ها متوجه نمی شوند که یک ورزشکار چقدر لطمه می خورد.
چقدر فشار روحی و روانی به او وارد می شود. آن زمان است که امثال بهرام شفیع ها می توانند کمک کنند. یادم هست وقتی از المپیک ریو برگشتم، آنقدر همه انتقاد کردند و حواشی برای من درست کردند که حد نداشت ولی امیراقبال شفیع (که خدا پدرش را بیامرزد) به من زنگ زد که بابا می خواهد در برنامه ورزش و مردم با تو حرف بزند.
ایشان در برنامه از من پرسید که چه مشکلاتی داری و چه می خواهی؟ این طور نبود که به من بگوید تو دیگر تمام شده ای و باید کنار بگذاری. آن لحظات، انسان به این دلگرمی ها نیاز دارد و من قدر این لحظات و کسی را که به من محبت می کند می دانم. ایشان چندین سال در برنامه های زنده، کارهای من را پیگیری کرد. حتی در برنامه آخرش هم مصاحبه من را نشان داد. من خاطرات خوبی از ایشان داشتم و حیف شد که از میان ما رفت.
همین احساس که گفتی ورزشکار دوست دارد از دنیا برود، باعث شد در برنامه ورزش از نگاه2 بغضت بترکد و اشک از چشمانت سرازیر شود؟
راستش من اصلاً دوست ندارم در جایی گریه کنم و کمتر کسی گریه های من را دیده و اصلاً دوست ندارم که چنین اتفاقی بیفتد. چون خودم منتقد این بوده ام که کسی در برنامه تلویزیونی گریه کند ولی در آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم. حسین توکلی عزیز، وقتی راجع به سختی هایمان صحبت کرد و اینکه چه شرایط سختی داشتم و در چه حالی تمرین می کردم، دگرگون شدم. یادم آمد که در بازی های کشورهای اسلامی دوم شده بودم ولی خودم می دانستم که هیچ چیز برای من تمام نشده و اینها همه اتفاق هایی است که در ورزش حرفه ای رخ می دهد.
یاد آن زمان افتادم که جراحی کرده بودم و کسی نیامد به من سر بزند. البته خیلی ها هم بعد از آن آمدند. همین امیراقبال شفیع جزو اولین نفراتی بود که به ملاقاتم آمد. خود آقای شفیع زنگ زد و با من صحبت کرد و خیلی از دوستان دیگر که تماس دریافتد یا زحمت کشیدند و آمدند. اینها همه دست به دست هم داد تا گریه کنم و دوست هم نداشتم که این اتفاق بیفتد ولی دست خودم نبود.
ولی گاهی این ذهنیت به وجود می آید که انسان مغروری هستی. اینکه فکر می کنی از همه بهتر هستی و دوست داری همه امکانات در اختیار تو باشد!
غرور که خیلی چیز قشنگی است. مخصوصاً در میدان مسابقه. اگر روحیه لطیفی داشته باشی، هیچ وقت نمی توانی به پیروزیت برسی اما شاید برخی درباره من بد برداشت کرده اند. من آدم مغروری نیستم. نه از نظر خودم و نه از نظر اطرافیانم. خیلی از افراد هم با من برخورد نکرده اند تا شخصیتم را بشناسند. به خاطر اینکه من از اول که ورزش حرفه ای را شروع کرده ام، در بسکمک از اوقات ایران نبوده ام.
متأسفانه مجبور بوده ام که بیرون از ایران تمرین کنم و شرایط تمرین در کشور را نداشته ام یا مربیانی که با آنها کار می کردم، نمی توانستند به ایران بیایند. این موضوع خیلی به من لطمه زد و باعث شد از لحاظ روحی آسیب زیادی ببینم اما حالا که سنم بیشتر شده، سعی کرده ام روی خودم کار کنم.
چه با دارو، چه با صحبت و چه با روانشناس، البته حسین توکلی هم خیلی به من کمک می کند که از لحاظ روحی آماده شوم. 17، 18 سال تمرین کردن در کشورهای خارجی بدون اینکه یک ایرانی را ببینی. اگر هم در ایران بوده ام، در اردو یا مسابقات بوده ام و نمی توانستم جایی بروم ولی واقعاً من مغرور نیستم. برخی ها که با من صحبت می کنند، می گویند فکر می کردیم که تو مغروری ولی این طور نیست.
ولی برخی مواقع این نگاه در ورزشکاران دوومیدانی وجود دارد که انگار کل فدراسیون فقط برای پیروزیت تو جمع شده است.
شما نگاه کنید ببینید قبل از بازی های آسیایی، چند نفر از بچه های دوومیدانی به طور سالانه بیرون بوده اند. یک سال یا 6 ماه داشتیم که اروپا بوده اند. آن هم ورزشکارانی که مدال نگرفته اند ولی خدا را شکر برای من هزینه شده و این اعتماد بعد از المپیک هم به من شد و نتیجه گرفتم. البته هدف اصلی من اصلاً بازی های آسیایی نبود. هدف من طلای المپیک است و بازی های آسیایی برای من حکم تمرین داشت. ضمن اینکه ما همیشه باید هزینه کسی را که مدال المپیک گرفته با ورزشکاری که در بیرون از ایران مدال المپیک گرفته مقایسه کنیم.
ولی متأسفانه ورزشکار خودمان را که مدال المپیک دارد با ورزشکاری که مدال بازی های آسیایی هم ندارد، مقایسه می کنیم. احسان حدادی 20 سال است که در ورزش حرفه ای این مملکت است و مدال نقره المپیک را دارد. مدال دنیای دارد. در رده جوانان مدال طلای دنیای دارد. 5 تا قهرمانی آسیا دارد. یک طلا و یک برنز جام دنیای دارد ولی نه اسپانسر دارد و نه کسی را دارد که بگوید بیا این پول دستی برای تو! باید رقیبان من را ببینید که چقدر می گیرند.
هارتینگ که مدال طلای المپیک لندن را گرفت، اسپانسرهایی دارد که ماهانه 80 هزار یورو به او پول می دادند ولی من شغلی ندارم و ماهانه یک میلیون و 180 هزار تومان حقوق می گیرم! اصلاً به نظر من، مقایسه کردن درست نیست.
اینکه می گویی ماهانه یک میلیون و 180 هزار تومان حقوق می گیری، حتماً از جاهای دیگر حمایت می شوی که این همه اردوی خارجی می روی و در امریکا تمرین می کنی. چون این مقدار حقوق برای یک کارگر عادی در ایران هم کم است.
بله. حمایت هایی از وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک و فدراسیون وجود دارد. از سویی ممکن است یک نفر در یک شرکت 4 میلیون تومان حقوق بگیرد اما در کنارش یک بیزینس دیگر هم دارد. شما باید ما را با او مقایسه کنید. حقوق دریافتی ما این مبلغ است و باید 4 سال تلاش کنیم که طلای المپیک را بگیریم تا مثلاً 500 میلیون تومان پاداش بگیریم. البته اصلاً بحث من مالی نیست و فقط به خاطر عشقی که به کشورم و علاقه ای که به رشته ام دارم، مانده ام و کار می کنم و اگر بخواهم خودم را با ورزشکاران هم سطح خودم در اروپا مقایسه کنم، اصلاً حقوقی دریافت نمی کنم.
همه اینها به کنار. حرف و حدیث هایی که گاهی در مورد خودت می شنوی، ناراحتت نمی کند؟
من همیشه همه چیز را به خدا واگذار می کنم. همیشه وقتی نماز می خوانم، به خدا می گویم آنقدر به من عزت و آبرو بده که کسی نتواند با حرف هایش من را زیر سؤال ببرد. عزت را خدا به آدم می دهد و اوست که جای حق نشسته است. وقتی در المپیک ریو آن اتفاقات افتاد و آن انتقادها می شد، می دانستم که بالاخره روزهای خوب هم از راه می رسد. من آدمی هستم که خیلی سختی کشیده ام تا به مدال برسم.
در المپیک 2008 صد درصد باید مدال طلا را می گرفتم اما آسیب دیدم و افت کردم اما در بازی های آسیایی 2010 طلا گرفتم و در 2011 در قهرمانی دنیا مدال گرفتم. در 2012 نایب قهرمان المپیک شدم. بعد دوباره افت کردم و در بازی های آسیایی 2014 دوباره طلا گرفتم. حالا هم بعد از یک افت دوباره بالا آمده ام. همین دایموند لیگ هایی که من در آن شرکت می کنم، آرزوی خیلی از ورزشکاران است که در آن شرکت کنند.
البته این حواشی درباره ورزشکارانی مانند رونالدو هم گاهی به وجود می آید!
بله حواشی برای خیلی از ورزشکاران وجود دارد و آدم هایی که مطرح می شوند، هزار نوع پاپوش برایشان درست می شود. حتی برای رونالدو که گفتید، اما من راضیم که جزو معدود ورزشکارانی هستم که بعد از حرف و حدیث هایی که برایم ایجاد شد، برگشتم و نشان دادم که چنین چیزهایی نبوده. چون اگر بود، احسان حدادی مانند خیلی دیگر از ورزشکاران از ورزش محو می شد. ولی من خوشبختانه ایستادم. چون می دانستم این چیزها جزو حواشی ورزش است و نتیجه اش را هم گرفتم. البته من نتیجه نهایی را نگرفته ام چون هدفم طلای المپیک است و تا زمانی که این اتفاق برایم نیفتد، من از ورزش حرفه ای بیرون نمی روم. چون طلای المپیک حقم است و همه هم این را می دانند.
تو مدال نقره المپیک 2012 لندن را به دست آورده ای که در تاریخ دوومیدانی ایران بی نظیر است اما بعد از آن دچار مشکلاتی شدی که تو را از سطح قهرمانی در المپیک دور کرد. توضیح می دهی چه شرایطی برایت به وجود آمد؟
بعد از این که مدال المپیک را گرفتم، مربی و فیزیوتراپم رفتند و من تک و تنها ماندم و نمی دانستم که وقتی تنها می شوم، چطور باید تمرین کنم. چون از سن 15 سالگی که تمرین را شروع کردم، همیشه مربی بالای سرم بود و کنترلم می کردند. من جایگاهی را به دست آوردم که در دوومیدانی ایران هیچ کسی به دست نیاورده و برخورد با کسی که مدال المپیک می گیرد با کسی که مدال آسیایی می گیرد، باید فرق داشته باشد. در آن مقطع به هر دلیلی که بود، نتوانستند احسان حدادی را جمع کنند.
بعد از آن به بازی های آسیایی رسیدم و طلا گرفتم اما در ادامه خودم سر خود 20 کیلو وزنم را کم کردم و مریض شدم. در ادامه آسیب دیدم و در مسابقات 2015 این مصدومیت تشدید شد. اگر در آن زمان مشاور خوبی مثل حسین توکلی داشتم، به من می گفت که تو اصلاً المپیک نرو. تو باید جراحی شوی. چطور می خواهی راه بروی؟
اصلاً چطور شد که حسین توکلی را پیدا کردی؟
بعد از بازی های کشورهای اسلامی که در آن دوم شدم، حال روحی ام اصلاً خوب نبود. یعنی 3، 4 سالی بود که اصلاً حالم خوب نبود. این هم برمی گشت به کاهش وزنی که داشتم. یک شب با خودم فکر کردم که با چه کسانی می توانم مشورت کنم و از بین گزینه هایی که داشتم، حسین توکلی بهترین بود. چون هم خودش آسیب دیده بود و هم طلای المپیک را داشت. ضمن اینکه خیلی در بدنه ورزش بوده و همه چیز را می داند. بعد با هم در رستورانی قرار گذاشتیم و 3، 4 ساعت با هم صحبت کردیم و حسین آقا قبول کرد که با هم باشیم تا حالم خوب شود.
بعد از آن با هم به مسابقات بلاروس رفتیم و حال روحی ام خیلی بهتر شد. در مسابقات قهرمانی آسیا طلا گرفتم و رکوردهایم به مرور بهتر شد. بعد از آن در مسابقات قهرمانی دنیا به خاطر اینکه ویزایم دیر رسید، نتوانستم نتیجه بگیرم. بعد آقای مک ویلکینز آمد که تیم مان کامل شد و می دانستیم که اتفاق های خوب می افتد. هدف مان دایموند لیگ ها بود و بعد جام دنیای. من در دایموند لیگ ها پرتاب های خیلی خوبی داشتم و 68 متر و 85 سانتیمتر انداختم که حتی از سال 2012 هم بهتر بود.
من در المپیک با 68 متر و 18سانتیمتر نقره گرفتم و این رکورد جدیدم را 10 سال بود که نینداخته بودم. در سال 2008، 69 متر انداخته بودم اما بعد از آن هیچ وقت این اندازه پرتاب نداشتم. در تمام دایموند لیگ ها جزو 3 نفر برتر دنیا بودم و خودم هم این موضوع را باور نمی کردم. برای همه پرتابگرها هم جای سؤال بود که کسی که چند سال نبوده، چطور این طور پرتاب می کند و رکوردهای خودش را هم می زند. من اگر این آسیب دیدگی جزئی کمرم نبود، در جام دنیای و بازی های آسیایی رکورد می زدم.
ولی این مدال طلایی که در بازی های آسیایی گرفتی، انگیزه ای شد که برگردی. درست است؟
انگیزه های من که خدا را شکر در دایموند لیگ به دست آمد، ولی خدا را شکر اینجا هم قاعدتاً مسابقه بزرگی برایم بود و تنها ورزشکاری شدم که در 4 دوره بازی های آسیایی، 4 مدال طلا به دست آورده ام. من 16 سال در ورزش حرفه ای بوده ام و امیدوارم در المپیک هم شرکت کنم و طلا بگیرم. البته می خواهم در بازی های آسیایی بعدی هم باشم و پنجمین طلایم را هم بگیرم و در کل تا المپیک 2028 در مسابقات شرکت کنم!
کار کردن با مک ویلکینز امریکایی چطور بود؟
آن روزی که من با ایشان صحبت کردم، به هیچ وجه قبول نمی کرد که به ایران بیاید و می گفت که من باید در امریکا باشم اما در نهایت قبول کرد که به ایران بیاید. وقتی در جزیره کیش با ایشان تمرین می کردم، می گفت که من تا به حال ورزشکار بااستعدادی مثل تو را ندیده ام! چون هر کاری که به تو می گویم، انجام می دهی. امسال سال نسبتاً خوبی بود و ایشان خیلی از من راضی بود ولی قدر ایشان را ندانستیم و مک با چین وارد مذاکره شده و احتمالاً به این کشور می رود.
یعنی قرار نیست با او ادامه بدهی؟
من که خیلی دوست دارم با او ادامه بدهم ولی فعلاً هیچ اقدامی برای تمدید با مک انجام نشده و باید دید که چه می شود. اگر ایشان را از دست بدهیم، مربی خوب پیدا کردن خیلی سخت است. من 4، 5 سال دنبال مربی خوب بودم تا آقای مک پیدا شد ، در غیر این صورت کار من برای المپیک خیلی سخت خواهد شد.
با توجه به شرایط موجود، چقدر امیدواری که در المپیک 2020 طلا بگیری؟
فکر می کنم که اگر شرایط مهیا باشد و آرامش داشته باشم، حسین توکلی و مک ویلکینز و یک فیزیوتراپ خوب کنارم باشند، می توانم به پیروزیت برسم. برای دریافت مدال در المپیک، نیاز به یک تیم خوب است. البته ورزشکاران دوومیدانی چون انفرادی تمرین می کنند، خیلی هزینه هایشان در چشم است ولی در همه جای دنیا ورزشکاری که مدال المپیک دوومیدانی می گیرد، 10 نفر با او کار می کنند. این شرایط اگر مهیا باشد، من می توانم. چون توانایی اش را دارم و انگیزه بالایی هم دارم که امیدوارم از بین نرود. فاصله ام با رقیبانم هم زیاد نیست که نتوانم مدال بگیرم.
ما قبل از تو برادران صمیمی را در پرتاب دیسک داشتیم و بعد تو مطرح شدی. حالا بعد از تو کسی هست که مثل تو باشد؟
متأسفانه تا به امروز کسی را ندیده ام اما خودم به دنبال این هستم که کاری انجام دهم تا بتوانم به علاقه مندان پرتاب دیسک در کشورم کمک کنم. ما استعدادهای خوبی در ورزش داریم و خدا را شکر به خاطر ارتباط های بین المللی زیادی که به دست آورده ام و با خیلی ها صحبت کرده ام که اگر توانستم، کمپی را در ایران افتتاح کنم و وزارتخانه و آقای سلطانی فر هم کمک کنند، از آنها استفاده کنیم و تا 10 سال آینده به مدال المپیک هم برسیم.
تو خیلی به دروازه بانی هم علاقه داری اما چه شد که پرتابگر دیسک شدی؟
بله من خیلی دروازه بانی را دوست داشتم اما وارد شدن به فوتبال یک شرایط خاصی را می خواهد. یکسری ارتباطات می خواهد که من هیچ وقت این ارتباط ها را نداشتم. حتی یادم هست که آقای علی پروین چندین سال پیش یک تستی در استادیوم آزادی می گرفت که من حتی از میدان آزادی تا استادیوم را پیاده رفتم اما دیدم آنقدر صفش طولانی است که نوبت به من نمی رسد و برگشتم! این شد که آمدم سمت دوومیدانی و همین که ورزشکار شدم و توانستم برای به اهتزاز درآمدن پرچم کشورم تلاش کنم، خیلی راضی هستم.
بعداً علی پروین را جایی ندیدی که به او بگویی می خواستی در تست او شرکت کنی؟
نه متأسفانه هنوز آقای پروین را ندیده ام اما اگر ایشان را دیدم، حتماً راجع به این موضوع با ایشان صحبت می کنم.
در محل یا مدرسه هم می شد که درون دروازه قرار بگیری؟
بله من همیشه چه در مسابقات فوتبال و چه در هندبال دروازه بان بودم. دروازه بان خیلی خوبی هم بودم و حتی همین الان هم دروازه بانی را دوست دارم اما نه به صورت حرفه ای. چون فکر می کنم ما فعلاً در این عرصه خدمت می کنیم.
اما یک مورد دنیای هم وجود دارد . اوسین بولت، قهرمان دوومیدانی المپیک همیشه می گفت دوست دارد فوتبالیست شود و برای منچستریونایتد بازی کند و حالا هم در لیگ استرالیا بازی می کند. شاید تو هم چنین آرزویی داشته باشی.
بله من هم آرزو دارم برای یک بازی هم که شده درون دروازه پرسپولیس قرار بگیرم و خیلی دوست دارم که این اتفاق بیفتد.
البته یک زمانی خودت هم با باشگاه پرسپولیس قرارداد بستی.
بله زمان آقای رویانیان بود که ایشان از من و بهداد سلیمی دعوت کرد که با این باشگاه قرارداد ببندیم و چه افتخاری بالاتر از اینکه پرطرفدارترین تیم آسیا به تو پیشنهاد بدهد و تو هم قبول کنی. من هم با افتخار پیراهن پرسپولیس را در مسابقات دایموند لیگ پوشیدم و آن سال هم سال خیلی خوبی برای من بود ولی... هیچی ولش کن!
ولی مالی به مشکل خوردید!
آره ولی دیگر این چیزها گذشته است...
از بین بازیکنان فوتبال با چه کسانی در ارتباط هستی؟
متأسفانه با بازیکنان زیاد در ارتباط نیستم و این خیلی هم بد است. فقط یک زمانی که در کیش تمرین می کردیم، نصف زمین در اختیار ما بود و نصفی در اختیار پرسپولیس و آقا کریم (باقری) به شوخی می گفت احسان دیسک را طوری پرتاب نکنی که پای بازیکنان ما قلم شود!
درباره علیرضا بیرانوند چه نظری داری؟
فکر می کنم که دروازه بان خیلی خوبی است و جزو بازیکنان و دروازه بان های خوب فوتبال کشورمان هست و امیدوارم که سلامت باشد.
بیرانوند پرتاب دست های بسیار خوبی دارد و تو هم پرتابگر هستی. فکر می کنی بتوانید به هم کمک کنید؟
دیسکی که ما پرتاب می کنیم، 2 کیلو است ولی توپ فوتبال حدود 500 گرم وزن دارد و پرتاب دیسک هم با پرتاب توپ متفاوت است اما هر وقت آقای بیرانوند خواست، من در خدمتش هستم و تکنیک پرتاب دیسک را به ایشان می گویم که چطور پرتاب کند.
حالا فکر می کنی اگر دروازه بان می شدی، می توانستی پرتاب های خوبی داشته باشی؟
مطمئناً بهتر از آقای بیرانوند نمی توانم پرتاب کنم!
احمدرضا عابدزاده چطور؟
به ایشان هم همین طور. چون پرتاب توپ فوتبال هم تمرینات خاصی می خواهد.
راستی به بهداد سلیمی هم در صحبت هایت اشاره کردی. درباره خداحافظی او چه نظری داری؟
بالاخره بهداد ورزشکار باهوشی است و خودش ترجیح داد که برود. البته من خودم خیلی ناراحت شدم و به خودش هم همان روز گفتم بهداد زمانی که ورزش را کنار بگذاری، تازه سختی های زندگی برایت شروع می شود و روزی آنقدر دلت برای وزنه زدن و اینکه بیایی روی تخته، تنگ می شود که نمی دانی چه کار باید کنی ولی گفت نه من دیگر باید بروم. اتفاقاً آن روز آقای مک ویلکینز هم او را دید و به او گفت که از این پس باید تغذیه ات را کمتر کنی. چون دیگر نمی خواهی به صورت حرفه ای ورزش کنی.
منبع: برترین ها