تور فرانسه ارزان: چرا سریال امیلی در پاریس تماشاگران را انقدر دیوانه می نماید؟
به گزارش مجله اینمن، سریال امیلی در پاریس راه های خودش را برای دیوانه کردن ما دارد. وقتی فصل اول این سریال نتفلیکس، نامزد دریافت جایزه برترین سریال کمدی در گلدن گلوب و امی شد، شکایت هایی وجود داشت و این سریال سبب شد تا مجله نیویورکر این اصطلاح رایج را بسازد؛ محتوای تلویزیونی فراگیر که آن را محصول ویران شهر معاصر می داند.
با ما همراه باشید و با تور فرانسه ارزان از کشور عشاق دیدن کنید و در شهرهای پاریس، مارسی بگردیم و برج ایفل ، موزه لوور و دیگر جذابیت های این شهر زیبا را ببینیم
درست است؛ نامزدی امیلی در پاریس به عنوان یکی از برترین سریال های تلویزیون، کمی مبالغه آمیز به نظر می رسد، اما در حالی که به تازگی فصل دوم این سریال در 22 دسامبر (1 دی) پخش شد، از آن به عنوان یکی از طلایه داران هر جنبش معاصری یاد می گردد و کمتر از آن به عنوان یک اثر ویران شهری صحبت می گردد. تلویزیونی که برای دیده شدن به شکلی فراگیر حضور دارد و نه برای اینکه فکر کسی را عمیقا به خودش مشغول کند، چیزی است که از وقتی این مدیوم پا به عرصه وجود نهاده است، با ما همراه بوده است. در واقع، درام های تلویزیونی به تازگی به عنوان اثر هنری قابل قبول به حساب می آیند و در فصل دوم این سریال هم این چنین است و امیلی در پاریس میزان بیشتری از همان چیز همیشگی و چیزی که تلویزیون به خوبی از پسش بر می آید، ارائه می دهد. یک تفریح مجذوب کننده و فریبنده، دیدنیی با اندکی ناسازگاری و اختلاف، در فضایی بسیار مفرح برای دیدن. این برترین هر چیز نیست اما یک محصول تلویزیونی خوب است.
امیلی کوپر که لیلی کالینز بازی در نقشش را بر عهده دارد، چیزی مثل یک پیغام رمز نگاری شده است. او می خواهد که در پاریس باشد، چون چشمش دنبال عشق است و در پی کسب تجارب نو اما از طرفی به نظر می رسد که چندان اراده ای در اتفاقات پیرامونش ندارد و از حادثه و وضعی به دیگری در حال لغزیدن است. پیروزی ها و دستاورد های او در کار، در شرکت بازاریابی محصولات لوکس، خیرخواهانه، باد آورده و اگر بخواهیم کاملا واقع گرا باشیم، اغلب اوقات تماما تصادفی دیده می گردد. وقتی او به راه خطا می رود، هیچ کس به مدت زیادی از او عصبانی نیست و وقتی موفقیتی را به دست می آورد، خیلی زود از یاد می رود و همکارانش سراغ دیگر کار هایشان می فرایند.
که همه این ها سبب می گردد تا این سریال چندان اندیشه برانگیز یا پر از گیر و دار نباشد و بیشتر بر افسونگری حال و هوایش و خط داستانی قدیمی برخورد فرهنگ ها تکیه کند. در واقع، با نمایش یک آمریکایی که خشنود است و به خود باور دارد و با اروپایی های متظاهر و مغرور کهنه پرست برخوردی سایشی دارد، امیلی گاهی اوقات می تواند مثل یک تد لاسوی زنانه خودش را نشان دهد اما تکیه بر یک چیز معین، خودش را نشان می دهد و کاستی های امیلی در پاریس و اجتناب آن از درگیری و مشغول شدن، برای مثال، با این مفهوم که هر عملی عکس العملی دارد، می تواند به عنوان نتیجه جست و جوی بی خاتمه این سریال در نشان دادن یکی دیگر از فضاهای افسونگرش یا یک سوءتفاهم حیرت انگیز دیگر دیده گردد. این سریال که کاملا اپیزودیک است، موقعیت ها را به مراحلی تقسیم می نماید و آن ها را با تغییرات کمی دراز مدت حل می نماید، چیزی که در سریال سیمپسون ها شاهدش بودیم.
که همه این ها به مخاطب به عنوان یک استفاده بی عیب و نقص از از مدیوم ضربه می زند. گاهی کسی می خواهد سریال سوپرانوها را نگاه کند و بعضی اوقات تصاویری از زندگی یک زن جوان که در شهری غریب در پی عشق است و به هم پیوند می خورد، می تواند خوب باشد. امیلی در پاریس می توانست یقینا غنی تر، پیچیده تر و با لایه های بیشتری باشد اگر آن ها چیز بیشتری در اختیار کالینز برای بازی قرار می دادند یا برخورد بین ارزش های آمریکایی و نوعی کمال دنیا قدیمی پر افاده همکاران فرانسوی اش را با عمق بیشتری ارزیابی می کردند. اما سرپا نگه داشتن یک تفریح عالی با استاندارد هنر عالی، دستور العملی برای ناخشنودی است.
که نباید گفت که هر چیز به درد نخور قدیمی را می توان تا زمانی که کسی را سرگرم می نماید، توجیهش کرد اما امیلی در پاریس بازیگری زیرکانه ای از کالینز را در خود دارد و بعضی از ویژگی های او را خالی نگاه می دارد؛ به عنوان تعبیری از عصر فضای مجازی که بعید می دانم سریال می داند که درستش می نماید. اگر جست و جوی زندگی امیلی در طلب لایک های اینستاگرام، ویران شهری است، این سریال آن را می داند. تصادفی بودن موفقیت او در کار به نظر تفسیری از بوالهوسی و دمدمی مزاجی زندگی آنلاین است.
مشابه این امر، سریال چیز هایی درباره غرق شدن انسان در افکار خودش را هم به زبان می آورد، شکست امیلی در یادیگری زبان فرانسوی یا اخت شدن با فرهنگ فرانسوی که لولوخورخوره بدخواهان سریال است، در فصل نو به شکلی انتقادی با آن برخورد می گردد. آمریکایی بودن او، اصرار و پافشاری او بر طبیعت استثنایی اش، معمولا یاری حال امیلی است اما همانگونه که نشان داده می گردد، گاهی هم یک محدودیت ذاتی است که باید با آن کنار بیاید. او مجبور می گردد تا با راه و روشی که مناسب سیتکام ها است، با خودش رودرو گردد؛ در مقابل دورنمایی حبابی که حال آدم را خوش می نماید.
آن حال و هوای پر شور و حرارت هم به آسانی می تواند به عنوان هر آن چیزی که قرار است به نمایش در آید، تلقی گردد و شاید این واقعیت که امیلی در پاریس می تواند به شیوه های متفاوتی تفسیر گردد؛ به عنوان یکی از برترین های تلویزیون، به عنوان یکی از پیشروان آخرالزمان یا به عنوان یکی از سریال های خوبی که که می تواند مردم را خشنود کند و حرفی برای گفتن داشته باشد و بگوید که اندکی هنر هم در این روال عادی وجود دارد.
منبع: Variety
منبع: دیجیکالا مگ